حکمت تکرار قصص قرآنیانجام دادن عمل بیش از یک بار را تکرار گویند. و مفسران برای تکرار قصص قرآن نیز حکمت هایی بیان کرده اند که در ذیل ذکر میشود. ۱ - تثبیت قلب پیامبرپیامبر در طول ۲۳ سال دریافت و ابلاغ وحی در اوضاع دشوار تبلیغی، مأموریت خویش را به انجام رساند و هنگامی که آزار مشرکان و لجاجت مخالفان موجب دلگیری آن حضرت یا اصحابش می شد خداوند برحسب حال و مقام به بیان و تکرار قصص پیامبران پیشین می پرداخت تا سنت خداوند را در حفظ و حمایت الهی و فرجام شوم معاندان و حق گریزان به پیامبرش یادآور شود و این چنین قلب پیامبر را اطمینان و آرامش بخشد [۱]
المغنی، ج ۱۶، ص ۳۹۷ - ۳۹۸.
[۲]
الفن القصصی، ص ۲۰۷ - ۲۰۹.
[۳]
تأویل مشکل القرآن، ص ۲۳۲.
، از این رو می فرماید:«وکُلاًّ نَقُصُّ عَلَیکَ مِن اَنباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ». ۲ - دفع توهم حصرقرآن قصه گویی را اسلوبی برای تأکید بر بعضی مفاهیم اسلامی در نزد امت مسلمان قرار داده است. به این ترتیب که رخدادهای زندگی مسلمانان در نزول آیات داستانی قرآن لحاظ گردیده و آن حوادث، با توجه به وحدت اهداف و مضامین، با رویدادهای واقعی داستان پیوند داده شده است. این برقراری پیوند میان مفهوم و برداشت اسلامی قصه با واقعیت خارجی مربوط به زندگی مسلمانان، گاهی این گمان ناروا را پدید می آورد که مفهوم داستان منحصر به همین رخداد خارجی است. تکرار داستان ها این پندار حصر و تضییق در مفهوم الهی و اسلامی داستان را از بین برده، بر شمول و فراگیری آن تأکید می کند تا هم رویدادهای مشابه را در بر گیرد و هم به صورت یک قانون اخلاقی یا سنت تاریخی در آید که بر همه وقایع و رخدادها منطبق است. ۳ - تحدّیخداوند قرآن را نازل کرد و مردم از آوردن حتی یک سوره کوتاه مانند آن عاجزند. سپس عجز آن ها را با تکرار یک داستان در موارد مختلف آشکار کرد تا بدین وسیله اعلام کند که آن ها از آوردن مانند آن به هر نظم و عبارتی که بخواهند بیاورند عاجزند. [۶]
البرهان فی علوم القرآن، ج ۳، ص ۱۱۰.
[۷]
الاتقان، ج ۲، ص ۱۴۹.
[۸]
فتح الرحمن، ص ۲۳.
[۹]
فتح الرحمن، ص۱۸۷ - ۱۸۸.
۴ - تکرار قصص جلوه ای از اعجازتکرار یک سخن در اسلوب های متفاوت و در کمال فصاحت، به گونه ای که خستگی در جان آدمی راه نیابد و در هر بار ظرایف و نکاتی افزون بر گذشته به دست دهد، جلوه ای از اعجاز بیانی قرآن است که وجود آن در نگاشته های بشری امکان پذیر نیست. [۱۰]
البرهان فی علوم القرآن، ج ۳، ص ۱۱۱ - ۱۱۲.
[۱۱]
المغنی، ج ۱۶، ص ۳۹۷ - ۳۹۸.
[۱۲]
شبهات و ردود، ص ۴۳۱ - ۴۳۲.
برخی قرآن پژوهان از این جلوه اعجاز با عنوان «تصریف» یاد کرده اند. [۱۳]
ثلاث رسائل (النکت فی اعجاز القرآن)، ص ۱۰۱.
[۱۴]
المعجزة الکبری، ص ۱۶۲ - ۱۶۳.
[۱۵]
اعجاز القرآن، ص ۲۷۴.
۵ - توجه به مراحل متعدد دعوتدعوت اسلامی در سیر تحول خود مراحل پرشماری را پیموده است. قرآن کریم نیز دوشادوش این مراحل سیر می کرده و در بیان ها و اسلوب های گفتاری خود با این مراحل هماهنگی داشته است، از این رو یک داستان را با توجه به طبیعت دعوت در هر مرحله و نیز بیان عبرت ها و مفاهیم با اسلوب های متفاوتی از نظر کوتاهی و بلندی کلام عرضه کند؛ مانند داستان های پیامبران که در سوره های مکی کوتاه و در سوره های مدنی با تفصیل بیشتری آمده اند. ۶ - تعدد اهداف قصصیک قصه ممکن است ابعادی چند داشته باشد و با یک بار گفتن، پیام های آن پایان نیابند، بلکه در هر بار به لحاظ بُعدی از ابعاد آن تکرار شود و مناسبتی جدید جایگزین گردد [۱۷]
شبهات وردود، ص ۴۳۱.
[۱۹]
الفن القصصی، ص ۲۲۵.
، بنابراین قصص دائماً در برابر اغراض دینی خاضع و فرمانبردارند و تکرار حلقه هایی از یک قصه برای نیل به هدف و غرض جدید است [۲۰]
التصویر الفنی، ص ۱۴۳ - ۱۴۴.
[۲۱]
التصویر الفنی، ص۱۵۵ - ۱۷۰.
[۲۲]
القصة فی القرآن، ص ۲۲۰.
[۲۳]
المعجزة الکبری، ص ۱۶۲ - ۱۶۳.
؛ مثلا داستان حضرت ابراهیم (علیه السلام) که در سوره های انعام و بقره آمده است در سوره بقره در جهت سیاق خاص و عام همان سوره یعنی موضوع قیام به امر خداست و در سوره انعام در جهت موضوع ایمان به خدا و راه یافتن به سوی اوست [۲۶]
الاساس فی التفسیر، ج ۳، ص ۱۶۹۵.
، بنابراین تکراری در قصص قرآن نیست و هیچ داستانی نیست که در شکل واحدی چه از لحاظ اندازه و چه از لحاظ شیوه بیان و ارائه تکرار شده باشد و هر جا بخشی از قصه تکرار شده با توجه با سیاق، معنای جدیدی می دهد که حقیقتاً تکرار نخواهد بود.۷ - تعدد عبرت هاقرآن کتاب داستان نیست تا صرفاً در پی بیان رخدادهای خیالی یا واقعی باشد، بلکه قصه های آن سرگذشت های واقعی اند که برای عبرت و پندآموزی و بیان الگو و تبیین جایگاه گمراهان و هدایت شدگان و سرانجام گمراهی و هدایت و چگونگی پایداری پیامبران و تمام دعوت کنندگان به حق ذکر شده اند و تکرار آن ها هم به سبب تعدد عبرت هاست که نخستین هدف قصص قرآن اند. [۲۷]
المعجزة الکبری، ص ۱۶۲ - ۱۶۳.
۸ - تفاوت در قصص مکررتکرار در قصص قرآن یکنواخت نیست، بلکه در هر یک نکته ای افزوده هست که در دیگری نیست، چنان که عصای موسی (علیهالسلام) در یک جا «حیّه» و در جای دیگر به «ثعبان» تعبیر شده [۲۸]
البرهان فی علوم القرآن، ج ۳، ص ۱۰۹.
و ضمن هماهنگی این دو تعبیر، مفید نکته ای جدیدند. [۲۹]
الاتقان، ج ۲، ص ۶۱.
چنین تفاوت تعبیری افزون بر آنکه کسالت حاصل از تکرار مملّ را پدید نمی آورد، بیانگر اوج فصاحت است و مجموع قصه تکرار شده با هدفی جدید در جهت ساختار کلی سوره است و نکته جدیدی را نیز از جهت زیادت و نقصان و تقدیم و تأخیر صورت گرفته افاده می کند. [۳۰]
البرهان فی علوم القرآن، ج ۳، ص ۱۰۹ - ۱۱۰.
[۳۱]
الاتقان، ج ۲، ص ۱۴۹.
[۳۲]
المعجزة الکبری، ص ۱۶۳ - ۱۷۵.
۹ - پانویس
۱۰ - منبعبرگرفته از مقاله تکرار در قرآن، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۸. ردههای این صفحه : قرآن شناسی | قصص قرآنی
|